«نماینده»؛ فرجالله عارفی*/ در بررسی و مبارزه با آسیبهای اجتماعی و فرهنگی ریشهیابی از اوجب واجبات است تا از این طریق بتوان از ریشه، معضل مورد نظر را کنترل نمود. آمارها گویای افزایش طلاق در جامعه هستند بهگونهای که گفته میشود در هر ساعت ۱۹ طلاق ثبت میشود. البته این آمار جدای از طلاقهای عاطفی رایجی است که در هیچ آماری گنجانده نمیشود و البته مسئله مهمی است که موضوع مورد بحث این مجال نیست.
در خصوص بررسی موضوع طلاق باید یک گام به عقب برداشت و به تحلیل مسئله ازدواج پرداخت. باید ببینیم فلسفه و علت اقدام به ازدواج از دیدگاه افراد چه بوده است. آنچه در گذشته معروف و مشهود بود آمار بسیار پایین طلاق در جوامع مختلف بود حتی در این خصوص ضربالمثلی وجود داشت که «عروس با لباس سفید به خانه بخت میآید و با کفن سفید میرود.» این سخن گویای این مطلب بود که قبح طلاق تا آن حد بود که جدایی و طلاق، تحت هیچ شرایطی پذیرفته نبود. نکاتی در خصوص افزایش آمار طلاق قابل ذکر است:
۱- زمانی که دختر و پسر قصد ازدواج میکنند، طرفین یکسری انتظاراتی از یکدیگر دارند، اما آنچه ایجاد مشکل میکند این است که این توقعات به زبان جاری نمیشود و عمدتاً در اذهان باقی میماند. فرد انتظارات از همسر خود را در ذهن خود انباشته میکند و با ورود به زندگی مشترک به دنبال رسیدن به آن اهداف و توقعات است. با شروع زندگی مشترک دو شخص با تمایلات مختلف و بدون اطلاع از خواستهها و اولویتهای دیگری در کنار هم قرار میگیرند و این خود آغاز گسست است.
۲- در گذشته دورانی به نام نامزدی وجود داشت، این وضعیت زمان مناسبی برای شناخت زوجین نسبت به یکدیگر بود، همچنین موجب ایجاد اعتدال در خواستههای طرفین میشد. این شناخت به صورت تدریجی شکل میگرفت و با قهر و آشتیهایی که رخ میداد، آستانه تحمل زوجین افزایش مییافت و نهایتاً اتمام این دوره همراه با یک شناخت و اعتمادی بود که پایه استواری برای زندگی زیر یک سقف میشد. لذا این مهم و البته موارد دیگر باعث میشد چیزی به عنوان طلاق در جامعه موضوعیت نداشته باشد. امروزه این فرصت شناخت و معرفت از بین رفته و معمولاً افرادی که عمر زندگی مشترکشان کوتاه بوده است اغلب کسانیاند که دوران آشنایی کوتاهی داشتند.
۳- دنیای امروز عصر مدرنیته است و آنچه در جامعه مشاهده میشود، تعارض بین مدرنیته و سنت میباشد. بر همین اساس افراد در مقابل خود حجم وسیعی از اطلاعات، فضاهای مجازی، امکانات و... را میبینند که همه اینها میتواند سطح توقع افراد را افزایش دهد و فاصله چشمگیری بین او و واقعیتهای زندگی ایجاد کند.
۴- یکی دیگر از مسائل بسیار مهمی که میتواند از علل طلاق در کشور باشد. مسائل اقتصادی و بیکاری است. متأسفانه هر زمان جامعه دچار رکود و مشکلات اقتصادی میشود شیب طلاق نیز افزایش مییابد و در مقابل هر زمان افراد جامعه اشتغال پایداری داشته باشند و مسائل اقتصادی کمتر گریبان مردم را بگیرد، زندگی مشترک افراد نیز سروسامانی پیدا میکند. به عقیده کارشناسان حل عمده مسائل اقتصادی به عهده دولتهاست. ایجاد فضای مناسب کسبوکار، کمک به ازدواج جوانان و اقدامات اساسی از این دست، تنها در توان دولتها میباشد.
۵- چنانچه در ابتدای بحث مطرح شد، برای حل مشکلات و معضلات اجتماعی باید ریشهای عمل کرد. بسیاری از مشکلاتی که در جامعه وجود دارد را میتوان با آموزشهایی که در مدارس داده میشود حلوفصل کرد. اگر از این فرصت استفاده نشود و نوجوانان و جوانان مهارتهای لازم را نیاموزند، در آینده نه چندان دور مشکلاتی گریبان جامعه را خواهد گرفت که جبران ناپذیر است. بهعنوان مثال افزایش ازدواجهای غیررسمی از مواردی است که کیان خانواده را در غرب منهدم کرده و جامعه ایران را نیز تهدید میکند.
۶- در همین ارتباط خانوادهها نیز وظایف خطیری دارند. در گذشته خانوادهها به فرزندان خود ساده زیستی و تحمل سختی و پشتکار را آموزش میدادند. این آموزشها موجب کاهش سطح توقعات در فرزندان میشد و نقش بهسزایی در کیفیت زندگی زناشویی فرزندان داشت. امروزه فرزندپروری بهگونهای پیش رفته است که با افزایش سطح توقع فرزندان، انعطاف پذیری و تحمل سختی آنها کاهش پیدا کرده است و افراد انتظار دارند در ابتدای زندگی تمامی امکانات را در اختیار داشته باشند که این با واقعیت زندگی مغایرت دارد و ایجاد تضاد در اشخاص میکند.
پدیده دیگری که در جامعه شاهد آن هستیم کاهش ۵ درصدی ازدواج است. این مسئله نیز عوامل مختلفی دارد که منجر میشود فرد آمادگی لازم برای قبول مسئولیت ازدواج را در خود مشاهده نکند. نداشتن شغل مناسب، عدم توانایی برای تهیه مسکن و سرپناه و نیز توقعاتی که خانوادههای طرفین طالب آن هستند موجب شده تا جوانان کمتر جرأت پیدا کنند تا به ازدواج تن بدهند.
* عضو کمیسیون اجتماعی مجلس
نظر شما